بهره وری نیروی انسانی


مؤلفه های تأثیرگذار در افزایش

بهره وری نیروی انسانی در سازمان

 

1- آموزش و تربیت نیروی انسانی

با توجه به ایجاد تغییرات سریع در علوم مختلف، به روز رسانی مهارت و دانش فعلی کارکنان امری لازم و ضروری است. آموزش نیروی انسانی عامل اصلی بهره وری و رشد و توسعه یک سازمان است. تربیت و تعالی انسانی باید در رأس اهداف و برنامه های هر سازمانی قرار گیرد تا زمینه برای استفاده از توانایی های افراد فراهم گردد.

کنفوسیوس اندیشمند معروف چینی در این باره می گوید: اگر طرح یک ساله دارید، برنج بکارید. اگر طرح ده ساله دارید، درخت بکارید و اگر طرح صد ساله دارید، انسان تربیت کنید. 

 

 

2-احترام و ارزش نیروی انسانی

برقراری روابط صحیح بین کارکنان، سازمانی موفق با نیروی انسانی کارآمد را در پی خواهد داشت. هر گاه سازمان به کارکنان خود و شخصیت آنها احترام و اعتبار بدهد، استعداها و توانایی های آنها رشد خواهد یافت؛ زیرا فقط به این واسطه است که می توان دل انسان ها را تسخیر کرد. یکی از مدیران شرکت هوندا می گوید:

ما می خواهیم همکاران از سرشان هم مانند دست شان استفاده کنند. وقتی که یک شرکت، تنها از دست های کارکنان خود استفاده می کند، فقط آنان را می خرد؛ اما وقتی که خواهان اندیشه های آنان باشد، در نهایت دل های آنها را می رباید.

باید از تحقیر کارکنان و انتقادهای بیهوده در سازمان پرهیز کرد. اگر افراد در سازمان دچار خطا و لغزش هستند فقط خود آنها مقصر نیستند، بلکه شرایط آموزشی، تربیتی و رفتاری حاکم بر محیط کار نیز در لغزش آنان نقش دارد. برای اصلاح و به کارگیری ظرفیت های فراوان کارکنان، قبل از هر چیز باید به آنها احترام گذاشت. اگر به انسان ها در هر سازمانی احترم گذاشته شود آنان نیز در مقابل، خدمت مضاعف انجام خواهند داد.

  

 

3- مهربانی و معاشرت با کارکنان

برقراری روابط نزدیک میان مدیر و کارکنان یک سازمان از خصوصیات اخلاقی و ضرورت های اساسی مدیریت است. از مهم ترین ویژگی های مدیریت ژاپنی تعامل پدرانه با کارکنان است که همچون پدری با فرزندانش برخورد می کند و آنان را تحت حمایت قرار می دهد و حتی به حل مشکلات خانوادگی آنها می پردازد.

نقش مدیر و کارکنان در سازمان، مانند نقش تار و پود در قطعه ای پارچه است. چنانچه این دو سر رشته نخ به طور کامل با یکدیگر ترکیب نشوند، پارچه پدید نمی آید. عدم موفقیت در برقراری چنین ارتباطی، مانع از پیشبرد کار سازمانی است؛ چنان که وقتی مسئولان ژاپن دلایل شکست راه آهن دولتی آن کشور را بررسی می کردند به این نتیجه رسیدند که شرکت در برقراری ارتباط با کارگران، موفق نبود.

از فواید برقراری ارتباط میان مدیر و افراد سازمان، دلگرمی بیشتر افراد به کار و سازمان و افزایش وابستگی افراد به مدیر و سازمان و در یک کلام تعهد سازمانی است. 

 

 

4- جلب رضایت کارکنان

داشتن اشتیاق بهترین انگیزه برای شروع هر کار است. اگر کارکنان کار و سازمان خودش را دوست داشته باشند در آن موفق بوده و روی دیگران نیز اثر مثبت خواهند داشت و باعث تحقق حس تعلق و تعهد و وفاداری کارکنان به سازمان خواهند شد.

میزان کار مفید و موفقیت کارکنان یک شرکت در کار بستگی به علاقه مندی آنان به شرکت و اهداف آن دارد. میزان دلبستگی افراد به شرکت هم بستگی به نگرش آن شرکت به افراد دارد. اگر شرکتی بخواهد به اهداف خود دست یابد باید به هر صورت ممکن، رضایت و علاقه مندی افراد را جلب نماید. شرکت باید ثابت کند که اگر افراد تلاش نمایند، پاداش کافی دریافت می کنند. عامل دلبستگی و تعلق هر فرد به شغلش، قبل از هر چیز نتیجه طبیعی نحوه برخورد سازمان و مدیریت با اوست.

  

 

5- ایجاد محیط سالم در سازمان

شرایط محیط کار تأثیر زیادی روی کمیت و کیفیت کار افراد دارد و برای بهبود شرایط محیط کار، انجام اقداماتی مانند ایجاد صمیمیت در محیط کار موجب اطاعت پذیری بیشتر نیروهای تحت امر و در نتیجه بازدهی بیشتر سازمان می شود. عدم سلامت اخلاقی و رفتاری در یک سازمان، میزان کارآیی، اثر بخشی و موفقیت فرد و سازمان را کاهش می دهد. اگر در محیط کار و سازمان، دوستی و صمیمیت حاکم باشد کارمندان تحمل کارهای بسیار سخت را خواهند داشت. ساختن فضای سازمان از طریق نشان دادن جنبه های مثبت سازمان کسب می شود. اگر بیشتر نیروهای سازمانی از جایی که کار می کنند یا کاری که انجام می دهند احساس شرمندگی داشته باشند، انگیزه خود را برای انجام کار در آن سازمان از دست می دهند.

  

 

6- سنجش عملکرد کارمندان

معیارها و فرآیندهای گزارشی مؤثر جهت سنجش عملکرد، موجب تقویت اهداف گروهی و فردی می‌شوند. هر اقدامی که قابل سنجش و گزارش باشد، اثربخش‌تر خواهد بود. به همین دلیل، معیارهای عملکرد علاوه بر افزایش تمرکز کارمندان روی موضوع هدف، بازخورد مناسبی از میزان کارآیی هر کارمند به‌دست خواهند داد و در نهایت باعث پیشرفت مستمر می‌شوند.

 

 

7- تقویت روحیه کارکنان

یکی از راه های ایجاد انگیزه در سازمان به منظور کارآمدی و اثربخشی بیشتر، تقویت روحیه کارکنان در سازمان است. روحیه عبارت از نگرش و احساس خوب نسبت به خود و محیط کار و علاقه و آمادگی جسمانی، روحی و فکری برای انجام دستورات به نحو مطلوب و اثربخش است. روحیه عالی، ضامن تلاش و موفقیت بیشتر است. وقتی روحیه افراد در سازمان بالا باشد خستگی و نا امیدی بر کارکنان مسلط نمی شود و آنها از انجام کارهای سخت نمی گریزند. بلکه این امر موجب ترغیب فکرهای خلاق و تقویت پیشرفت فردی و گروهی در سازمان می شود.

عواملی که تأثیر منفی بر روحیه افراد داشته، موجب کاهش کارآیی، اثربخشی و در نتیجه کاهش بهره وری آنها در سازمان می شود عبارتند از: روش های نادرست مدیریت، برخورد بد با کارکنان، عدم توجه به کارکنان و تلاش هایشان، عدم تأمین نیازمندی های کارکنان به خصوص نیازهای روحی آنها و....

  

 

8- تشویق

یکی از راه حل ها و زمینه های مؤثر برای ایجاد انگیزه و بازدهی بیشتر و بهتر کار تشویق است. تشویق سوخت و انرژی حرکت است. البته باید توجه داشت اگر بین کار و تشویق نسبتی مناسب برقرار نباشد، روحیه سعی و تلاش از بین می رود. اگر فردی در سازمان وظیفه اش را به درستی انجام داد نباید بی درنگ و بدون محاسبه او را تشویق کرد؛ چنانچه اگر روزی نیز کارش را انجام نداد یا به درستی به پایان نبرد، نباید طلبکارانه توبیخش کرد. بلکه تشویق مناسب و به موقع در حد کارآیی صورت گرفته و توبیخ همراه با احترام و استدلال مفید است. اگر از خدمات و موفقیت افراد در سازمان و حتی در موفقیت های بیرون از سازمان، قدردانی و قدرشناسی به موقع نشود بعد از آن کارکنان در سازمان نه تنها کار مهمی که باعث افزایش تولید و راندمان سازمانی بشود انجام نخواهند داد، بلکه روحیه بی تفاوتی بر سازمان حاکم خواهد شد. قدردانی و تشویق مدیران از کارکنان عاملی برای دیگر افراد و اهمیت و شخصیت دادن به نیروهای تحت امر و نشانگر توجه مدیر به آنها است. این تشویق ها می تواند بصورت پاداشهای مالی و تشویقهای غیر مالی باشد.

 

 

9- از بین بردن محیط ترس و جایگزینی محیط اعتماد به افراد

اگر فرمانبرداری کارکنان از مدیر در سازمان بر اساس ترس باشد، تا زمانی که وحشت بر محیط حاکم است دستورات اجرا می شود؛ ولی با از بین رفتن عامل ترس سستی و کاهلی در عزم و اراده نیروها جای تلاش و پویایی را می گیردجایگزین ساختن شوق به انجام کار و اعتماد به سازمان و مراتب فرماندهی، علاقه مندی به کار را افزایش داده و توفیق و نتایج حاصل از کار در سازمان بیشتر می شود. مدیران باید با قابلیت مدیریتی قوی کارکنان را به جدیت و تلاش مضاعف تحریک و تشویق کنند. اگر عامل ترس در محیط کار از بین رود قطعاً روحیه و انگیزه کاری کارکنان افزایش خواهد یافت. ایجاد روحیه اعتماد به افراد توسط مدیران باعث می شود کارها به خوبی پیش رود و کارکنان علاقه مندی و دلبستگی بیشتری به کار نشان دهند و در نهایت تعهد کاری و اخلاقی قوی تری در کارکنان ایجاد شود.

 

 

10- تعیین هدف کسب‌و کار و شفاف سازی اهداف

تمامی واحدها و گروه‌ها باید از وظایف خود آگاه باشند. مدیران و رهبران وظیفه دارند هدف کسب‌‌وکارشان را مشخص و تفهیم کنند. این هدف نه‌تنها باید گیرا و قانع‌کننده باشد، بلکه باید به کارمند القا کند که از جایگاه ارزشمندی برخوردار است. زمانی یک کارمند نسبت به هدف کسب‌و‌کار متعهدانه رفتار خواهد کرد که خودش نیز در تعیین هدف نقش داشته باشد. اگر هدف کسب‌‌وکاری نامشخص و مبهم باشد، از میزان همکاری و تعهد کارمندان در تحقق هدف کاسته خواهد شد.

اهداف عملیاتی مشخص، باعث می‌شوند تک‌تک کارمندان درباره‌ی انتظاراتی که از عملکردشان می‌رود، آگاهی کامل پیدا کنند. اگر این اهداف به طرزی عالی تفهیم شوند و قابل‌سنجش نیز باشند، کارمندان دقیقا متوجه خواهند شد که چه اقداماتی ارزشمندتر تلقی می‌شوند. اهدافی که دور و دراز اما دست‌یافتنی باشند، کارمندان را به تلاش بیشتر سوق می‌دهند.

 

 

 11- پشتیبانی از کارمندان و به اشتراک گذاری تجربیات

 در عصر حاضر کمتر وظیفه‌ای پیدا می‌شود که یک کارمند بتواند به‌صورت کاملاً انفرادی و بدون هیچ کمکی انجامش بدهد. اگر کارمندان‌ از هم‌گروهی‌های مکمل و نیز پشتیبانی مدیران و سایر کارمندان برخوردار نشوند، میزان بهره‌وری فردی با رکود مواجه خواهد شد.

یادگیری از طریق آزمون و خطا نیز موجب کندشدن مسیر پیشرفت می‌شود. اگر قرار باشد تک‌تک کارمندان از طریق آزمون و خطا به صحیح‌ترین روش انجام کارشان دست پیدا کنند، چون احتمال دارد عده‌ی زیادی دست به اقدامات ناصحیح مشابه بزنند، درصد خطا افزایش می‌یابد. این در حالی است که اگر عده‌ای خارج از گروه به‌طور آزادانه مشارکت کنند و تجربیات‌شان را در اختیار اعضای گروه بگذارند، بهره‌وری کارمندان به طرز شگفت‌انگیزی تقویت خواهد شد.

 

 

  12- حمایت از نوآوری‌ها

بقای بسیاری از صنایع در صورتی که سطح بهره‌وری‌ سالانه‌شان افزایش پیدا نکند با تهدید مواجه خواهد شد. در حال حاضر، صنایع مختلف به چیزی حدود ۱۰ تا ۲۵ درصد افزایش سالانه‌ی بهره‌وری نیاز دارند. صنایع امروزی علاوه بر نوآوری مستمر در محصولات، باید نسبت به نوآوری در فرآیندهای کسب‌و‌کار نیز کوشا باشند.

 

 

 13- نظارت و تسلط

نظارت و تسلط می‌تواند به بهبود یا ضعف در تصمیم‌گیری‌ها منجر شود. عدم نظارت و آزادی بیش از حد موجب اتلاف منابع، دوباره‌کاری و تمرکز ناکافی می‌شود. در نقطه‌ی مقابل، مدیریت ذره‌بینی و اعمال قوانین بیش‌ از حد، روی تصمیم‌گیری‌ها و پیشرفت کارمندان تأثیر منفی خواهد گذاشت. بهره‌وری مطلوب زمانی حاصل می‌شود که تعادل برقرار باشد، به‌طوری که به کارمندان نیز به اندازه‌ کافی قدرت نظارت، امکان تسلط و اجازه‌ی تصمیم‌گیری داده شود.